دلنوشته های من

برکه ای در همین نزدیکی ست

با نیلوفری در آن

در انتظار دیدار ساحل

آه

چه انتظاری عبث

هرگز نشود این دیدار

تا زمانی که اشک برگهایش در برکه جاریست

نرسد به ساحل

آخرین نظرات
نویسندگان
پیوندهای روزانه

۶ مطلب در ۲۱ بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است


هــر لحظه از زنـــدگی بـایــد صـرف عشـق شـود،
در این صورت زنـــدگی تبدیـل به عبادت می شود،
و دیگر نیـازی بـه جستجــوی خـداونــد نیست،
زیــرا خداونــد خــود به نــزد کسی خواهد آمـد
که
طعـم عشـق را چشیــــده است…!

pouya heydari


گـیـــرم تـمـآم دنـیـآ بـگـویـنــد مـآ مـآل هــم

نـیـسـتـیــم

مــآبـه درد هـم نـمــیـخـوریـم

گـیـــرم بـرآی زیـر یـک سـقـف رفـتـن

عـشـق ، آخـریـن مـعـیـآر ایـن جـمـآعـت بــآشـد
گـیـرم دوسـت داشـتـن بـدون سـنـد حـرآم بـاشـد
عـجـیـب بـاشـد

بـآور نـکـردنـی بـآشـد
گـیـــرم تـآ آخـر عـمـر تـنـهـآ بـمـآنـم
گـیـــرم هــرگـز دسـتـآنـت در دسـتـآنـم قـفـل
نـشـود

مـــــن امـآ
گـیـــر ایـن گـیـــــرهآ نــیـسـتــم
من تــآ ابـد

گـیـر چــشـمـآن تــوام
گیر دوســت دآشـتـنـت
pouya heydari

مـــــواظب بـــاش

اگــــــــــــــــــــر از شنــــیــدن صــــداش دلــــت لــــرزیـــد

اگـــــــه هــــــــرچـــــی بــــــدی کـــــــــرد تـــو فـــــرار نــکـــــردی و مـــــوندی

دیگه تــــــــــــــــــــمومــــــــــــه

اونــــ

شــــده هــــمه دنــــیات

pouya heydari



دلنشین... ای غم دلواپسی ات بر کمرم
من از آنی که تو پنداشته ای خسته ترم
 
عمرِ من کمتر از آن است که باور بکنم
که تو یک روز بخواهی بروی از نظرم
 
راه برگشت کجا؟ لمس کن این فاجعه را
بی تو هر لحظه، پلی می شکند پشتِ سرم
 
باز هم کشته و بازنده ی این جنگ منم
که تو با لشکر چشمانت و... من یک نفرم!!!
 
دل به دریای جنون می دهی و می گذری...
دل به دریای جنون می دهم و می گذرم.
 
آه دیوانه! تو آنسوی جهان هم بروی
من به چشمان تو از پلک تو نزدیک ترم...
#محسن نظری
 
حتی ممکن است
این شالگردن
اصلا خوب از آب در نیاید
و تو را گرم نکند اما
هر رجی که ناشیانه می بافم
قلب مرا گرم می کند
و زندگی مان را .
من این صحنه را
از بچگی دوست داشته ام
زنی که در پاییز
برای مردی در زمستان
شال گردن می بافد .
| #رویا شاه حسین زاده |

ادامه اشعار عاشقانه کوتاه

💤 شهرِ بزرگ است تنم !
غم طرفى
من طرفى...
#مولانا

 
pouya heydari


یک کتاب پر از شعر های عاشقانه !




نویسنده: مسعود رحیمی 

تعداد صفحات: ۶۱

فرمت: کتاب PDF

تو را ندیده ام
اما سالهاست که تو را میشناسم
از رویای چیده شده
از چشمان به خون کشیده شده
در سلام کوتاهت زمزمه کن
که تو را در کجای تاریخ مصورم جا گذاشته ام؟
که این چنین چشمانت مرا به مرور گذشته وا میدارد
مگر دوران رکود عشق به سر نرسید؟


دانلود مجموعه شعر نو : 
pouya heydari



ﺭﺍﺿﯿﻢ ﺍﺯ ﺗﻮ، ﭘﺎﯾﯿﺰِ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯽ ﻣﻦ ...

ﻣﯽ ﺑﻮﺳﻢ ﻭ ﻣﯽ ﺑﻮﯾﻢ ﺑﺮﮔﻬــــﺎﯼ ﺯﺭﺩ ﻭ ﻗﺮﻣﺰﺕﺭﺍ

ﻧﻔﺲ ﻣﯿﮑﺸﻢ ﺩﺭ هوایت

ﺑﻮﯼ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺩﺍﺭﯼ

ﺑﻮﯼ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺑﺮﮒ

ﻣﻦ ﺑﻮﯼ ﺧــــــــــﺪﺍ ﻣﯽﻓﻬﻤﻢ ﺍﺯ ﺗـــﻮ.

دوباره پاییز
اما نه «فصل خزان» زرد!

دوباره پاییز
اما نه فصل اندوه و درد!

دوباره پاییز
فصل زیبای سادگی

دوباره پاییز، موسم شدید دلدادگی

pouya heydari